جدول جو
جدول جو

معنی جرم کش - جستجوی لغت در جدول جو

جرم کش
وسیله ای برای لای روبی کف حمام های قدیمی و خزانه ای، در
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که سیم های برق یا تلفن یا تلگراف را از جایی به جای دیگر می کشد و مرتب می کند، آلتی که زرگر با آن مفتول طلا و نقره می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردم کش
تصویر مردم کش
آدم کش، قاتل، خون ریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اره کش
تصویر اره کش
کسی که پیشه اش بریدن چوب، تخته یا تنۀ درخت با اره است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمه کش
تصویر سرمه کش
کسی که سرمه به چشم بکشد، میلۀ باریکی که با آن سرمه به چشم می کشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
نقاش، نقشه کش، مغلوب، زبون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستم کش
تصویر ستم کش
کسی که تحمل ظلم و ستم کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرم پوش
تصویر جرم پوش
آنکه جرم و گناه را می بخشد، خطاپوش
فرهنگ فارسی عمید
کرم کشنده. کشندۀ کرم. قاتل الدود. قاتل الدیدان. هر یک از داروها که کرم روده کشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تارم کش
تصویر تارم کش
کاروان کش
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بمراد و مقصود رسیده آنکه بکام دل زندگی کند کامیاب مقابل نا کام: (نا کسان پیشگاه و کامروا فاضن دور مانده وین عجب است) (جامع الحکمتین)، عیاش
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه افراد آدمی را بکشد جلاد میرغضب: ز پرده بگیسو بریدش کشان بر روز بانان و مردم کشان. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
کشنده گرگ، یکی از گونه های اقونیطون است که بنام قاتل الذئب نیز نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به چشمهای خود سرمه کشیده باشد، آنکه چشمان دیگران را سرمه کشد، روشن کننده چشم بینایی دهنده، شب تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرا کش
تصویر کرا کش
آنکه ستوران را کرایه دهد مکاری: (کرا کشان ما ترکان بودند) (چهار مقاله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
مصور نقاش، مغلوب زبون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اره کش
تصویر اره کش
اره کشنده آن که با اره چیزها را قطع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد کش
تصویر درد کش
کشنده درد، درد آشام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرم پوش
تصویر جرم پوش
آنگه گناه پوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکم کش
تصویر حکم کش
فرمانبر فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمر کش
تصویر کمر کش
شجاع دلیر دلاور (سرکش) : (کمر کشان سپه را جدا جدا هر روز کمر برهنه بمنزل شدی ز حلیه زر)، (فرخی)، دامنه کوه و تپه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدم کش
تصویر آدم کش
((دَ. کُ))
کشنده آدم، قاتل انسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرعه کش
تصویر جرعه کش
((~. کِ))
ریزه خوار، طفیلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرح کش
تصویر طرح کش
نقاش، مغلوب، زبون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرم کن
تصویر گرم کن
((گَ کُ))
وسیله ای که برای گرم کردن به کار می رود، لباس کشباف نرم و ضخیم به صورت بلوز یا بلوز و شلوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
Screeching
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نام دهکده ای در کوهستان کلارستاق چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
визжащий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
kreischend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
верещащий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
piszczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
尖锐的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
estridente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
stridente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
chirriante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی